شب تولد یگانه دخترم
سلام و هزار سلام به یکی یکدونه قلبم
عزیز دل مامان من و بابا تصمیم گرفتیم تولد شما رو با 1 ماه تاخیر بگیریم تا عمه هات هم بتونن بیان.
خلاصه روز عید فطر شد تولدت.بتاریخ 29 مرداد روز یکشنبه سال 1391.
اولین مهمونت رادین بود و بعد زن دایی فریبا.بعدش بوبو و مومو و دایی محمد
و بعد هم عمه سولماز و عمه شادی و موژان و ماهان و مامان مریم و عمو مازیار و در آخر هم بابا حسین.
تو هم خوابت میومد و یکم بد قلق بودی اما داشت بهت خوش میگذشت.
اول شام و بعد یکم بابا حسین رقصید.بعد شما تو دستای من میرقصیدی و دل همه ضعف رفته بود.
خلاصه یکمکی رقصیدیم و کیک و کادوهاااااااااااااااااااااااااااااااا.
آخر شب هم زن دایی خوابوندت.البته 1 ساعت بعد بیدار شدی و تا 2 بیدار بودی.
اینم از تولد شمااااا خانم طلای ماااااااااااا
عاشقتم مامانییییییییییییییییییییییییییییی
این کیک خوشمزه تولد
اینام مومو و بوبو (مامان بابای من)
البته بدلیل معذورات سایت عکسهای بفیه رو نمیشه بزارم