آدرینا احمدیآدرینا احمدی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

آدرینا عشق مامان آرزو و بابا مازیار

مهرو مدرسه

1396/7/9 15:27
نویسنده : مامان آرزو
224 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خنک پاییزی من به پرنسس خونم

دختر یدونم تابستون هم تموم شد.مرداد برات تولد گرفتیم. دوستات و مادراشون که دوستای منن.خیلی خوش گذشت و کلی کادو خوب گرفتی.

اواخر مرداد هم رفتیم تبریز.بوبو تو سهند خونه خریده و راحت بدون مزاحمت میمونیم که موندیم وبه یکماه رسید.البته بابا یبار برگشت و یکهفته ایی نبود.برای عمل پای مومو رفتیم.6شهریور بیمارستان امام رضا تبریز عمل شد.من تنها پشت در اتاق عمل.کامبیز از تو خبر میداد بهم.تو آرسام بوبو عمه ناهید و سالارو دلارا هم تو حیاط بیمارستان نشسته بودن.3روز موند و پنجشنبه 9 شهریور مرخص شد که بردیمش سهند.کلی ملاقاتی اومده بود.

چند روز بعد دایی اینا اومدن و بعدش خاله الناز اینا.19 شهریور ساعت 6 صبح رفتیم که بریم وان ترکیه ساعت 12 از لب مرز بخاطر شلوغی و تنگ بودن راه من نتونستم و برگشتیم.بقیه رفتن .بوبو هم برگشت.فرداش با کامبیزرفتیم ارومیه که دهکده چی چست خیلی جالب بود.

بعد برگشت دایی اینا یروز همگی جلفا و یروزم تبریز گردی با خاله الناز.

راستی منو بابا رب درست کردیم.

خلاصه26 شهریور برگشتیم و 29 شهریور شما رفتی جشن کلاس اول.بععععللللله شما هم کلاس اولی شدی.

از یک مهر هم روتین میری مدرسه.معلمت خانم زالی و دوستات آرشیدا و رونیا هم همکلاسیات هستن.البته گندمو عسل و ملیکا هم هستن.

دخترم من هم از خداوند برات طلب استقامت و مدارج عالی در هر زمینه که خودت بخوایی میکنم.امیدوارم به خواسته هات برسی و سربلند باشی.

عاشقتییییم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)