آدرینا احمدیآدرینا احمدی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

آدرینا عشق مامان آرزو و بابا مازیار

سال 90 داره تموم میشه

1390/12/27 1:52
نویسنده : مامان آرزو
298 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عزیزترین عشق زمینیniniweblog.com

دختر نازم دیگه روزای آخر سال ٩٠ رو داریم میگذرونیمniniweblog.com

چند روزی رفتیم تهران برای خرید عید و اینکه عمه آزاده رو بیاریم شمال دوشنبه ٢٢ اسفند رفتیم تا ٥شنبه ٢٥ اسفند.

شب اول شام رفتیم خونه عمه اکرم.نمیدونی که چقدر میخواستن آیسا و آناهیتا بخورنت.آخه بس که تو شیرینی.اما یکم غریبی کردی بعد آروم شدی.

البته تو تهران یکم بد قلق شدی.فکر کنم خوابت تکمیل نبود.خلاصه که عمه آزاداه و عمه سولمازم دیدیم.

منم دوستامو دیدم خاله افسانه و خاله پدیده که با گل پسرش تکین اومده بودن تو رو ببینن.کلی هم ماچ مالیت کردن.

تو راه هم مثل همه مسافرتامون آروم خوابیدی پشت.

امشبم که تولد دایی محمد بود و رفتیم خونه مومو.البته زن دایی فریبا و رادین چند روزی رفتن کرمان پیش

اون یکی مامان بزرگ و بابا بزرگش.

الانم شما گل دختر نازم پیش بابا خوابیدی و من دارم برات مینویسم.

راستی یاد گرفتی دست دسی کنی.من سعی کردم سرسری یادت بدم چند بار ی سرسری کردی اما تا بابا دس دسی یادت داد اونو یاد گرفتی و مدام دست میزنی و وقتی میگم سرسری باز دست میزنی.

خب خوشگلم شاید چند روزی نیام برات بنویسم.آخه عید میشه و کمتر خونه ایم.ماهان و موژان فردا میان و احتمالا بیشتر اونجاییم.

اینو یادم رفت بنویسم که امسال اولین چهار شنبه سوری رو دیدی.بابا ما رو بیرون نبرد که شما نترسی و از پشت پنجره خونه مامان مریم اینا تو تهران بیرون رو دید زدیم.ایشالله سالهای بعد میریم از رو آتیش میپریم.

امسال سال تولد تو فرشته زمینیه و من بابت داشتنت سپاسگذار خدام.

عاشقتم تا دنیا دنیاست.

١٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠دوست دارم.البته صفرام کمه .

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)