بهارت مبارک بهارم

دختر زیبا و ظریف من سلام

پرنسس من سال 94 هم اومد بهاری دیگه و زندگی تازه .امسال چهارمین بهاری بود که دیدی . حالا حالا ها باید بهارهای زیادی ببینی.

امروزت با پدر و مادر و برادر و 4تا پدر و مادر بزرگات ،خانواده دایی و عمه هات بهار رو تجربه کردی و

فرداها با خانواده خودت.خودت میشی مادر و با همسر و بچه هات هفت سین میچینین.

من فقط از خدا برات سلامتی و طالع بلند میخوام

آدرینای من امسال هم مثل هر سال برای تحویل سال خونه بوبو اینا بودیم با این تفاوت که امسال رادین و زن دایی هم بودن و نرفتن کرمان.ساعت تحویل سال حدود 2:15 نیمه شب بود.بابا مازیار  و بوبو که قبلش خوابیدند و  قبل سال تحویل بیدارشون کردیم.

ما همگی بیدار بودیم حتی آرسام کوچولو.کلی هم شیطونی کردین تو و رادین.

بعد تحویل سال و دعا برای سلامتی همه ساعت 3:30 برگشتیم خونه خودمون.

برای عید دیدنی هم صبح 1 فروردین رفتیم خونه مامان مریم اینا.دیگه تو این شهر هم کسی رو نداریم که بریم عید دیدنی.

کل 14 روز اول فروردین به رفت و امد خونه بوبو یا بابا حسین گذشت.

البته عمه اکرم اینا 3 روزی اومدن خونه مومو اینا و البته یه شب هم شام خونه ما بودن و اینکه شبها خونه ما میخوابیدن  البته آیسا و عمه اکرم فقط.

عمه سولماز و عمه آزاده هم 10 فروردین رفتن.عمه شادی هم 4 فرودین رفت.

الانم که شده 15 فروردین و زندگی روزمره ما هم شروع شد.

بدلایل کاملا شخصی هم منو بابا دیگه نمیخواییم بفرستیمت مهد.

بازم مال بد شدی بیخ ریش مننننننن

کلی هم پر حرف شدی و مدام سوال داری .ولی من عاشق لحظه ای هستم که صدا میزنی مامان آرزوووووووووو.

دختر نازم (البته در همین لحظه رفتی رو اعصابم.حوصلت سر رفته خوابتم میاد داری غر میزنی و دم در منتظری بوبو بیاد ببردت بیرون) امیدوارم سال خوبی برات باشه همیشه سلامت باشی و شاد.امسال و هر سال دیگه.چراغ خونمون با شما دوتا روشنه عزیزم پس همیشه روشن بمونید.

منو بابا عاشقتیم شیرین زبون پر حرف مامانی.

هفت سین خونه خودمون

هفت سین خونه مومو اینا با رادینی