آدرینا احمدیآدرینا احمدی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

آدرینا عشق مامان آرزو و بابا مازیار

سال 1392

1392/1/19 1:11
نویسنده : مامان آرزو
306 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  بهاری من به بهار زندگیم آدرینا

بالاخره زمستون با همه سردی و دلگیریش تموم شدو بهار سرسبز رسید.

شما 18 و 19 ماهگیتو هم تمام کردی گلم.

عید امسال ساعت 2:30 ظهر بود و ما خونه مومو بودیم .بعد برای عید دیدنی رفتیم خونه مامان مریم که همه عمه هات هم اونجا بودن و کلی هم عیدی گرفتیییییییی.

عید امسال اصلا خونه نموندیم.مومو که مهمون داشت.دختر عمه اش(ناهید)اومده بود.اکثرا اونجا یا خونه مامان مریم بودیم.


در ضمن شما هم دیگه داری حرف میزنی قربونت برم که چقدرم شیرین حرف میزنی.

ایسب(سیب)ایبس(چیبس)نتونم(نمیتونم)بشورم(منو بشور)عوض تن(منو عوض کن)دوست   دایم(دوستت دارم)

بایل(موبایل)

و خیلی لغات دیگه که یا درست تلفظ میکنی یا من یادم نیست.

راستی 2 تا کار بد کردی تا یادم نرفته بنویسم .

یه بار که بردمت حموم و بعدش لباس پوشوندمت و موهاتم خشک کردم و اماده بودی که بریم خونه مامان مریم .داشتم موهای خودمو خشک میکردم که دیدم تو نیستی .اومدم دیدم با لباس نشستی تو وان پر آب خودت و داری بازی میکنی.نمیدونستم بخندم یا گریه کنم یا دعوات کنم.تو هم ترسیده بودی و منتظر عکس العمل من بودی.تا دیدی دوربین آوردم شروع کردی به شلپ شلپ آب بازی.

و 2 بار هم سر توالت فرنگی دستگیر شدی .دستت رو کرده بودی توش و آب بازی میکردیییییییییی.امان از دست تو آدرینا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بهار(مامانی شهراد)
19 فروردین 92 10:30
ma umadiiiiiiiiiiiiiiiim